دل آرام
از باب بی میلی مرا صرف خودت کن ای شاه زاده! غنچه را نذر گلت کن هر بار اهلی کردی و عهدی نبستی تنها بیا فکری به حال این دلت کن کشتی طوفانی، دلت را لنگرت کن پژواک...
اگر همچنان شور شیدایی در من باشد این جا مجالی است برای شریک شدن شاخه های ظریفی از جنس درون…
نگاه من به آن ماهی که چشمانت به آن بسته است که امشب قرص کامل بود و دل از عالمی خسته است همین تک خاطره با دوست، برای عشق کافی شد وگرنه شوق ماندن دیگر از...
“خیّر شهر دروغ“ فجر تا سینه ی آفاق شکافت چت این مرد دمی بسته نیافت پوکزنی بس به نهایت خوشنام در جوابت بدهد لایک، پیام پادشاهی که به تاریکی شب می زند پوک به ملوسان...
مهربانی های شما