برش هایی پراکنده از یک ذهن شلوغ
وقتی کنار رودخانه ای تکه عکس هایی را می بینی که آب با تصویر زنی جوان با خود می آورد چه فکر می کنی؟
– مردی خاطرات مصورش را به دو نیم کرده و نیمه گم شده یا از دست رفته را به دست فراموشی سپرده است.
– زنی تمام آنچه ( سوء تفاهمی )را که باعث فاصله میان خود و همسرش می شود را جدا کرده و به دور انداخته است.
به راستی شاید پاسخ به این سوال بستگی به خیلی چیزها داشته باشد اما اگر نیمی از یک عکس آن هم با این محتوا به دست من و تو برسد به آن چطور نگاه می کنیم؟ از کنارش می گذریم؟ از کنار چندین روز یا سال خاطره که به دست آب داده شده و یا شاید هر گوشه ای افتاده باشد. این یک عکس معمولی نیست وعامل آن هم همینطور… چرا من به این فکر نکردم که در این کار تنفر موج می زده و یا خطایی وجود دارد. چرا من نخواستم به چیزهای بد فکر کنم. شاید خوبی پرش های ذهن این است .
به هر تقدیر فرض کنید و بخواهید که از سوء تفاهم ها بگذرید. از گناه های کوچک و از واقعیت هایی که حقیقت نیستند.
کوچک که بودم ،برگ های خانه ما زیر نور آفتاب می درخشیدند و من به آنها خیره می شدم.نمی دانم من خیلی قوه تخیل داشتم و یا یک حماقت کودکانه بود که از روی هم رفتن برگ ها شکل های جالبی را می دیدم که بعد از چند لحظه گمان می کردم واقعا روی آن درخت تصویر شده اند؛چهره ها، حیوانات،گل ، اشیا و خلاصه برگها با هم پازلی تک رنگ اما زیبا می ساختند. اما آیا واقعا این تصاویر با نگاهی دوباره به آن سو دیده می شد. اگر باد می آمد. خورشید می رفت و من از جایی دیگر به درخت نگاه می کردم ،دوباره این رویا بود؟
از کودکی سوء تفاهم آزارم می داد و این روز ها کسی به این دلیل از من و من از او نرنجیده ام. چرا که تجربه چراغ راه آینده است.
بازگردیم به این خاطرات که در زندگی مان عکس می شوند. من زیاد عکس هایی را به امید ثبت لحظاتی خوش گرفته ام و نگاهشان داشته ام. و زیاد عکس هایی را پاک کرده ام به امید فراموشی. و بسیاری را دیگر بی تفاوت نگاه کرده ام به امید روزی بی تفاوتی و حتی گاهی دیگر سندی ثبت نکرده ام به امید روز های بی حس غریبی که تصاویر احتمالی قرار است مرا با خودش ببرد.
گاهی غم گذشته خوب است و گاهی گرفتن دل واجب. نه برای همه و نه برای هر وقت. عکس ها، سند ها، نشان ها و خاطرات خودشان زود گم می شوند، خراب می شوند و از چشممان می افتند . اما آدرسشان توی دل و حافظه ما می مانند. اینکه از برخی از این آدرس ها دل بکنیم شاید مهمترین تصمیم زندگی کوتاه ما باشد. اینکه چشم ببوشیم از دیدن و توجه به هرچیز، از کنجکاوی بیجا و در مقابل برویم بهسوی حقیقت تا واقعیت ظاهری، خودش هنر بزرگی است. نگذاریم عکس ها زندگیمان را خراب کنند.
و در پاسخ به چرایی نوشتن این جملات به خودم می گویم:می نویسی هر آنچه که می بینی در پیش ذهنت پس این افکار حس آلود را منتقل می کنی به امید بازتابی و نتیجه ای….
اینبار اگر شبیه به این عکس ها را جایی دیدید به حس کسی که آنها را جا گذاشته بود احترام بگذارید و برایش آرزوی زندگی خوشی داشته باشید.
شاید شما هم روزی عکسی را از زندگی و HARD تان DELETE کردید.
مهربانی های شما