شـیـن شرم
شین است حرف الفبای درس ما
شین است مشق کلاس بچه ها
شین بچه ها شعف و شادی وسرور
شین ، شینِ « شین آباد » و شهر دور
شین، شون سیران* شعله ور و سوخته
شین ، چشم های نیمه باز به آینه دوخته
شین، شیون کلاس عدل و عذر گناه
شرم شمایل تفتیده و بی رنگ پگاه
شین شعر بی آهنگ و قافیه های دود
شیدایی گیسوان سفید گشته ی زود
شین بار آخری است روی تخته ذوب می شود
شین از پس شرم حضور دیگر الفبا نمی شود
* سیران یگانه : نخستین فرشته جانباخته در حادثه …
این شعر نیست، درد دلی است برای دخترکان معصومی که وقت تهیه عکس و فیلم روی تخت بیمارستان گفتند: « عکس نگیر عمو من دیگه زشت شدم.» با تمام وجود هدیه به همکلاسی های سوخته
برای سیران
تمام مردم شهرم غمین شین آباد
ز شعله های خزان در کمین شین آباد
ترا به خاک سپردند و باز برگشتند
که در عزا بنشانند شین شین آباد
تو ورد هر شب مادر شدی دگر “سیران”
ز گریه اش شده دریا زمین شین آباد
بخاری همه ی خانه ها دگر سرد است
ز سوز حادثه ی آتشین شین آباد
و در گلوی همه، بغضهای پنهانی است
خدااا.. شکست پدر، آن حصین شین آباد
قسم به ثانیه هایی که سوختی آرام
برو ببخش عزیزم، نگین شین آباد
(آرام. ۲۴ آذر)