مورچه خوار در سرزمین قارچ های سمی!
نگاهی شلخته و گنگ به یک اثر شلخته و گنگ
فیلم شناخت :
«گورکن» فیلمی در ژانر درام به کارگردانی «کاظم ملایی»، تهیه کنندگی «سینا سعیدیان» و محصول سال ۱۳۹۸ است. در این فیلم بازیگرانی چون «ویشکا آسایش»، «حسن معجونی»، «مهراوه شریفی نیا»، «گوهر خیراندیش» و … به ایفای نقش پرداخته اند. این فیلم تاکنون در بیش از ۳۰ جشنواره خارجی حضور داشته که یکی از جوایز آن جایزه بهترین فیلم داستانی در بیست و هفتمین جشنواره فیلم آستین است. گورکن داستان زنی به نام «سوده شریف زادگان» را روایت می کند که درست قبل از ازدواج مجددش دچار یک چالش سخت در زندگی شخصی اش می شود.
طی دو سه روز پس از دیدن فیلم، ماجرای آن را برای سه نفر تعریف کردم هر کدام به انتها نرسیده کلافه شدند و گفتند چرا چنین فیلم خسته کننده ای را دیدی؟
اما آیا واقعا گورکن فیلم کسل کننده ای بود؟
برای شما هم تعریف می کنم شما قضاوت کنید. شاید این از هر تک گویی منصفانه تر باشد. البته آنچه نگاشته میشود برداشت و فهم من از آخرین اثر کاظم ملایی است در مقام ببینده.
زنی جوان که فرزندی زال دارد در گیر و دار زندگی همزمان با شغل پرستاری مشغول شیرینی پزی حرفه ای در خانه به همراه دوستانش است. او سودای ازدواج مجدد با مردی هنرمند دارد و در این حین متورسواری مشکوک خانه اش را زیر نظر دارد. خانه موریانه دارد و کارشناسی برای رفع این مشکل به خانه رفت و آمد دارد.
در این حین فرزند به خانه باز نمی گردد و پیکی فلشی حاوی فیلم ربودن فرزند در یک رستوران به او می رساند که در آن تقضای پول برای آزادی گروگان شده است.
از اینجای فیلم کشمکش زن برای نجات فرزند از مرگ و کمک خواستن از همسر سابق ، نامزد ، خاله ، دوستان و مهمتر از همه پدری که او را حتی در شناسنامه هم ترک گفته را می ببینیم . تلاش ها منجر به پرداخت پول از طریق ارز دیجیتال به آدم ربایان می شود.
فرزند آزاد میشود و مادر پس از روزی پر تلاطم شب هنگام وقتی حافظه دوربین عکاسی را بر می گرداند پی می برد که این ها همه نقشه کودکانه فرزندش بوده است. کارگران می آییند و یک گورکن در خانه رها می کنند تا موریانه ها را پیدا کنند و کلنگ می زنند و تمام!
بله تمام
خب حالا سه نگاه به این فیلم سینمایی کنیم.
سلام ، سلام، جشنواره سلام
بعد از دیدن فیلم ناخودآگاه با خودم گفتم این کلنجار مسخره گفتن و نگفتن به پلیس به این شکل عجیب برای چه بود؟
آن صحنه طولانی و کمی آزار دهنده که ویشکا آسایش سرم به دست خودش می زد چه ضرورتی داشت؟ این تقابل نیم بند و البته غیرمستقیم همسر سابق و خواستگار فعلی چه هدفی داشت؟ موریانه و زدن تیشه به در و دیوار به این شکل مسخره و آوردن کورکن با دیالوگ هایی مثل « اگر موریانه افتاده باشه به خانت باید کل خانه را خراب کنیم» که چی؟ صحنه های فرعی ترسیدن زن از کارگر افغانی حین آمدن به خانه ، آن سرهنگ بازنشسته با لباس نظامی شاهنشانی چه کمکی به روند قصه می کند؟ ته قصه زن و مرد چه نتیجه ای از نقشه پیچیده فرزندشان گرفتند؟ پدر بزرگ وقتی فهمید نوه اش را احتمالا به خاطر او دزدیدند با زدن کرم به دستانش و خارج شدن از دفتر کارش چه رفتار معنا دار و سبک روایت قصه ای را به نمایش گذاشت؟
گیج نشوید! حالا بیایید با هم مرور کنیم ، فرض کنید داورهای جشنواره های خارجی البته نه در حد جشنواره های کن و اسکار هنگام داوری فیلم ها یک چک لیست در مقابلشان گذاشته و آیتم هایی را تیک می زنند.
بازی اغراق شده بازیگر اصلی و نشان دادن صحنه های شاق برای آنها جذاب است. پدر سابق که آمده فرزندش را بیرون ببرد مقابل خانه زن سابقش مواد مخدر می کشید.او چه بروز و جذاب…. یک بچه بسیار کم سن یک برنامه ریزی مافیایی می کند و مرگ را مقابل چشم مادرش می آورد. سیستم صدور چک و امور بانکی ایران تا ۹ شب فعال میشود و هزارن تیک دیگر که قرار است فقط برای جایزه گرفتن تایید شود پس با معنا بودن ، مفهموم بودن و متصل بودن موارد اهمیتی ندارد.
در همین فکر ها بودم که خانم آسایش ویدیوهای منتشر کرد و از برنده شدن جایزه ای در جشنواره زمستان آمریکا خبر داد. خب پس خدا رو شکر که فیلم کارکرد جشنواره ای خودش را به خوبی حفظ کرد. کد ها را ارسال کرد و جایزه را برد، حتی به قیمت تولید آنچه یک کلاف سردرگم باشد.
ویکی پدیای فیلم لیست بلندبالایی از شرکت در جشنواره های محلی و منطقه ای خارجی را نمایش داده که هیچ شکی باقی نمی گذارد که هدف فیلمسازان شرکت کردن در آنها و کسب جایزه بوده بیشتر تا فیلم ساختن برای مردم که باز هم می گویم به خودی خود کار بدی نیست.

نماد های بی نماد!
زمانی فیلم می دیدم و مثلا می گفتند فلان چینش آدمها و دیالوگ ها ، طراحی صحنه، موسیقی و خلاصه هر ابزاری نماد و دلیلی است برای القای فلان مفهوم. شما می گفتید دقیقا …چه جالب من همین حس را داشتم و یا دوباره فیلم را میدید و متوجه حس و هدف کارگردان می شدید.
اما شما از روی موریانه های خانه و انداختن کورگن به جان خانه باید به چه پی ببرید؟ بی بند و باری زن نقش اصلی؟! او البته که نه، پس چرا؟! مردی ابتدای فیلم با بچه خود وارد خانه میشود با نام شرکت دامگاه!!! – باور کنید این همه علامت تعجب جز اصول نگارشی نیست اما مغزتان پر از علامت تعجب می شود- کنار این اسم بی معنی عکس گورکن چاپ شده و مرد که آوردن فرزندش و تماس با زنش را باید اصولا به اهمیت دادن به خانواده تلقی کنیم بدون هیچ منطقی مقابل زن خانه با همکارش به شنیع ترین شکل ممکن لاس می زند و انگار دارد یک کار طبیعی می کند.
صحبت از خانواده دوستی موریانه ها می شنوید. و این شما را گنگ می کند
جایی -مصاحبه نشریه نماوا- خبرنگار از مولایی می پرسد که چرا ماتیار قصه زال است و او پاسخ می دهد: «یکی از تمهیدات مفیدی که برای طراحی شخصیت ماتیار به آن رسیدم؛ زال بودنش بود. به نظرم این افراد به شدت ماهیت کنایی دارند؛ یعنی هم غریب و ترسناک دیده میشوند، هم به شدت ترحمبرانگیز و دوست داشتنی! برای همین تماشاچی در پایان این کنش را راحتتر میپذیرد که کل اتفاقات زیر سر ماتیار بوده است. به عبارتی مخاطب راحتتر قبول میکند که ماتیار به خاطر بُعد وابستگی و علاقه و عشق به خانواده و از طرف دیگر به خاطر عجیب و خاص بودن، این نقشه دور از ذهن را طراحی و اجرا کرده است.»
از بی ربطی داشتن یک خاله گوینده خبر که کمک مالی هم به زن نمی کند بگذریم ،آن دفتر دار یا حراستی مقابل استودیوی پخش با آن مدل غذا خوردن نماد و راوی چیست؟ بیشتر گمان می کنیم کارگردان از صدا و سیمایی ها دلخور است و می خواهد انتقامش را از طرز بخورد احتمالیشان با خودش اینگونه بگیرد و گرنه این شخصیت های سنجاق شده به قصه کارکرد دیگری ندارند.
حتی در پوستر فیلم شما زن اصلی را در اتاقی پر از قارچ روییده می بنید! موریانه ها پس چه شد؟ مگر ماجرای قارچ کلا منتفی و آدم ربایی دروغین بی ربط به پدر بزرگ ماتیار نبود؟
در نیمه انتهایی فیلم مثلا شب میلادی است که دلیل این انتخاب را نمی فهمیم و در یک شیشه بری یک فرد خفن سیستم انتقال ارز مخفیانه دارد و با دیالوگ تاثیر گذار : « اینجا لباس فروشی نیست این روزها خیلی بچه ها اینجوری دزدیده میشوند ، بچه رو پس ندادن نیایی سراغ پولت« از مادر بخت برگشته در ازای انتقال وجه ارز دیجیتال رسید امضا شده میگیرد… حتم بدانید برای ارائه به مراجع قضایی که پول را طبق این رسید امضا منتقل کرده است. نمادهایی فضایی و عجیب که نماد بی نمادی هستند و شما در حین دنبال کردن قصه برای رسیدن به نتیجه و سرانجام با آنها خراش می بینید و بیهوده کلافه می شوید.
چه بگویم ؟
در اینکه همه حق داریم دغدغه هایمان را بازگو کنیم، حرف بزنیم ، نقد کنیم و به زبان هنر سخنمان را بگوییم شکی نیست اما کمی هم اگر به مخاطبمان احترام بگذاریم باید از خود بپرسیم الان وقت ساختن چه فیلم های است؟ اگر با موضوع اجتماع و مسائل روزمره جامعه فیلم میسازیم آیا وقایع مهم و ضروری جامعه در قصه ما جایی دارد؟
آیا تلنگری به وجود آنها در فیلممان زده ایم؟ آیا راهکاری داده ایم؟ آیا به کسانی که هنوز درگیر تلاطم این آسیب ها نشده اند در فیلممان آمادگی و آموزشی داده ایم؟
آیا مخاطب معلوم سینمای ایران که عموما جوانان هستند را در هنگام نوشتن و کارگردانی به حساب آورده ایم که با دیدن فیلم ما راضی از سینما بیرون می آیند؟
آیا مسئولیت اجتماعی خود را در عوض کسب انتفاع و جایزه های متعدد و معروفیت و صرف بسیار هزینه در مسیر کاشت، داشت و برداشت آثارمان به جای آورده ایم؟ اگر نه پس چرا می سازیم؟ و اگر از سر خودخواهی می سازیم چرا اکران عمومی؟ چه بسیار فیلم های خاص که حد و اندازه اکران های اختصاصی دارند مانند هنر وتجربه و چه عالی که همزمان راهی جشنواره ها هم بشنود و جایزه ها را هم درو کنند اما نمایش اثری دور از نیاز مخاطب ، بی هیچ حرفی برای گفتن ، کم فروشی است و این هیچ توجیهی ندارد.
مهربانی های شما