من که کباب می پزم برات،نرم بالا؟
به بهانه نامزدی آقای ایکس برای شرکت در انتخابات مجلس
چندی پیش یک متن نمایشی یا بهتر بگوییم یک طرح تیزر تبلیغاتی به دستمان رسید که بد ندانستیم آن را به چشم و گوش شما برسانیم شاید که بتوانیم شما را در هرچه بهتر رای دادن به نامزد های لایق، دانا، فهیم و مردمی برای انتخابات مجلس شورای اسلامی رهنمون شویم. البته خودتان و خودمان می دانیم که طبق آمار سازمان جهانی خار و خاشاک درصد فروش گاو و گوساله در چند هفته اخیر در ایران و کشور های هم مرز با ما از سوی علاقمندان به حضور در ساختمان شیک و مامانی بهارستان افزایش وحشتناکی داشته است که همین موضوع در هفته گذشته باعث گرانی بشکه های بی صاحب برنت دریای شمال و دندان طلاهای تنها راننده زن اتوبوس های ترمینال جنوب شد و بر شما هم لخت و مبرهن است که در این اوصاف حضور بی نظیر ما در مراسم های بله برون اتنخاباتی و گرفتن زیر لفظی های زرشک و ته دیگ دار از هر طرحی جهادی تر به نظر می رسد.
به این وسله اعلام می دارد که این متن بخشی از طرح مذکور است و از چاپ آن به دلایل زیر ماموریم و معذور:
حضور دست خط یکی از کارگردانان درجه ده هزار و معروف سینمایی به عنوان مجری طرح و نیز نامزد محترم که با خودکار بیک قرمز و آبی در کنار متن های تیز داد سخن سر داده اند و به این وسیله خطر شناسایی خط ایشان وجود دارد.
استفاده از الفاظه رکیکه، قبیهه و نامتجانس با روحیه ادب پرور و فرهنگستانی مجلس محترم ( چون معلوم نیست نام برده فردا ها رای بیاورد یا نه و آن وقت که اصلاح شد اگر همه بشناسندش کی جواب حقوق معنوی ایشان را می دهد؟ ما که نداریم برایشان سکه بخریم و بلیط نامحدود مترو بدهیم جای این کارمان!)
دلیل های دیگرش را می توانید در ستون صداقت روزنامه … بخوانید!
شروع تیزر
روز، نمایی از یک شهر نابود شده توسط حمله موجودات فضایی
یک سمند حریر جلوی تابلوی به تهران خوش آمدید ترمز می کند و یک جفت کفش چرمی از ماشین بیرون می آیند و دوربین کت و شلوار ضد آب و لک و کمربند ایرباس نشان طرف را نشان می دهد تا به عینک آفتابی آبادانیش برسد. او با صدایی شبیه جکی چان میگوید:ایران باحال حق شماست درسسسسسش مییییکنم….(کش دارد)
بعد آرام با یک دسته گل میمون به سمت خرابه ها می رود.
توضیح کارگردان:
حاج آقا این که شما منجی مملکت هستید و یک سوپر من می باشید بسیار خوب هستش!
تذکر نامزد:
خوب اگر رای بیاریم بعد بریم مجلس بعد از کجامون بیاریم این همه جنس عاریه را هر روز تن کنیم؟ نه آقا عوض شود قرتی بازی واسه ما ضایع ست.
قسمت دوم
عصر نمای داخلی مردی دراد روز نامه را می خواند که عکس نامزد ما را می بیند و از درون عکس به گذشته او می رود . نامزد دارد در مزرعه به مرغ و خروس ها غذا می دهد و زنش شیر بز می دوشد و باقی صحنه ها او را در حال شخم زمین نشان می دهد. او ناگهان کمر راست کرده به افق نگاه می کند و گوینده می خواند :” از میان مردم آمده تا نمانده آنان باشد و ولایت منگوله آباد را چون نگینی در دل ایران بدرخشاند هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم دینگ دینگ!”
توضیح کارگردان:
اگه توجه هم ولایتی های شما جمع هستش با توجه به مهمانی های شام و حضور خانه به خانه تان و نیز ایجاد حس مظلومیت از سوی شما باعث هوارتا رای جمع شده هستش که من فکر می کنم باید برید از دل طویله هم که شده با پهن بیایید بیرون که همه بدونن چقدر اهل کار و تلاش در عرصه حل مشکلات مردم و مسوولان هستش!
تذکر نامزد:
چون این شبیه شعار ۲۳۵ نفر از هم آبادی ها و هم دهاتی ها به خصوص نادر ماست بند و یاور صاف کار و اوس محمود بنا من فکر می کنم که موضوع را عوض کنید و بگویید من در حوزه و دانشگاه تدریس دارم و در بحث ET واردم ( نمی دونم اسمش چیه شایدم آ. تی باشه ) یعنی بلدم با کامپیوتر ور برم. در ضمن شعار انتخاباتی من اون شب که اهل محله بالای دهات خانمم اینا رو دعوت کردیم و یکی یه کارت هدیه بانک شادمان بهشون دادیم این بود که ” بذارید بیاد بالا ببینید چه می کنه “پس شما هم عوض این بی ناموس بازی ها شعار ما را فیلم کن که دیگه مردیم از بس پول شام و ناهار و پول تو جیبی و پوستر و شب نامه دادیم.
قسمت سوم
یک دختر جوان مانتویی با کیف مارک بیب و بوی عطر غیر مجاز بیب بیب از اوت شات به نیم قدمی لانگ شات پک و پوز نامزد داستان می رسد و یک شاخه گل رز می دهد به او و با اشتیاق به افق نگاه می کند و روی تصویرشعار شما می آید و آهنگ شب های گلو بندک…
توضیح کارگردان:
باور کنید جذب جوون ها خوب هستش و ناز هستش و باید بگیم که شما هواشونو دارید مثلا کافی شاف و سینما و قلیونی و پارتی مارتی و بیخیالید.
تذکر نامزد:
مرتیکه الندگ شب منزل دید،تلویزیون صفحه تختمونو انداخت تو حیاط …
بعدشم یه باره بگو بشیم فلان خودتو خلاص کن! من گفتم حال می دم نه انقدر دیگه مشتی … تو که می دونی من جای گرم بشینم چرتم می گیره اگه بهم رای بدن برم بالا می ترسم تو مجلس بخوابم ، ضایع بشه پس مثلا بگو خواب خدمتگذار عبادته یا بگو آدم افتاده خوبه یا نمی دونم خدا گره گشاست. خلاصش من می خوام زمین بخرم بعدش توش بزغاله بریزم بعد با شیرشون کره گیاهی بگیرم بدم یه خط تلفن همراه چهارم پیش خرید کنم بعد برم بانک با کارت نمایندگی وام مسکن به شرط تملیک بگیرم بچه ها رو بیارم تهروون بعد بیایم طرح بدیم بوجده نمی دونم بودجه یا هر کوفتی بگیریم از افغانستان دمپایی وارد کنم . طرح بدم بچم نره سربازی ، دخترم استخدام بانک مرکزی بشه، به خودم اکابر مفتی بدن … خلاصه که من حوصله سوسول بازی و این حرف ها رو ندارم. در ضمن کور شدم از بس نگاه کردم تو آفتاب ننمون می گه ادم چشش آب می آره اگه به افق نگاه کنه آدم!
قسمت نهایی
یک صندلی خالی
یک نامزد می آید روی آن می نشیند و رو به دوربین می گوید:
“سلام!
ببین داداشم در جامعه ما همه به حقوقشون آشنا هستن. همه فهیم هستند من هم اسمم … قبلا هم کلی توی دهاتمان مشکل مردم را حل کردم مثلا مش حسین و سامسیون سر آبیاری زمین هاشون دعوا داشت حل کردم. پس من می تونم مشکل گرونی و اعتیاد و مسکن و مترو و منوریل و تورم تخم مرغ حل کنم. شما اگر بهم قول بدید اسمم یادتون بمونه کدمو هم کف دستتون بنویسید که اونجا پای صندوق به من رای بدید من قول می دم همینطوری که فهمیدم چه حق هایی دارم به شما هم حق هاتونو بگم.
الان هم شام مهمون ما فقط خدایش به کسی نگید جمع خودمونیه ، قدم بگذارید رو استخون گردن ما
ولی جوون مادرتون رای بدیدها، باشه ؟ فحش گذاشتم واسه هرکی بخوره و رای نندازه واسه ما ها…”
توضیح کارگردان:
رک گویی دل مردم را به دست می آورد،حاج آقا فقط شما باید مدام از جیبتان تسبیح در بیاورید و هر سی ثانیه به آسمان نگاه کنید و از ده روز قبل دور تیغ و عطر و صابون را خط بکشید.
تذکر نامزد:
ببین یادته یه سریال ساختی شبکه خبر نشون می داد ساعت ۱۲ شب؟ من نکنه مثل اون آقاهه تو فیلمت خل بشم برم تو خیابون آواز بخونم… جوون من فکر می کنی رای بیارم. من از آقای …. قول گرفتم گفت تو می ری بالا ها
من می ترسم!من رو قاطرم که بودم ها سرم گیج می رفت،نکنه رای ندن اونوقت این همه پولی که خرج کردم چی می شه؟
شما چه فکر می کنید آیا او نامزد باقی می ماند ؟ آیا می تواندیک فیلم تبلیغاتی خوب بسازد و برنده جشنواره فیلم مستند تخیلی سیما بشود؟ آیا او هم از مادرش به دلیل عدم تطابق ساختار فکری جدا شده و به فکر نمایندگی مجلس دوره جدید افتاده؟ آیا او هم چند نوچه و نوکر و فرمانبر و خبر بیار دارد؟ آیا شما می خواهید به او رای بدهید؟آیا می شود از جمعیت ۲۴۰ نفری روستای آقای نامزد ۲۳۵ نفر کاندیدا و باقی رای دهنده باشند؟
پاسخ این پرسش ها به زودی مشخص خواهد شد…
ما که امید واریم همچون قبل شایستگان به واسطه انتخاب مردم وارد صحنه های مدیریتی جامعه شوند.
مهربانی های شما