گذرا از ” گذشته”
این نکته ها شاید پراکنده و بدون جمع بندی و حاصل نخستین برداشت ها از دیدن اخرین اثر بین المللی اصغر فرهادی باشد که از آن سوی آب ها برای هم وطنانش به سوغات آورده است.
شاید بیش از هر چیزی حال و هوای فیلم ، تکنیک ها، زبان و به طور کلی فضای فرنگی فیلم است که مانع می شود شما گمان کنید در ایران بیننده فیلم یک ایرانی هستید اما چرا؟ یک فیلم تقریبا خوش ساخت اگرچه کمی طولانی با فضایی ساده و حتی خیلی بیش از حد ساده که حتی موسیقی متن نیز آن را همراهی نمی کند.
اگرچه کارگردانی ، نویسندگی و تولید محصول همان چهره های آشنا هستند اما فضا و بازیگران ، نحوه تعاملشان و نوع قصه کمی تغییر کرده اما باز هم شما خیلی احساس خودی بودن اثر را نمی کنید. قصه تعلیق های خودش را دارد – و همانطور که من تا زمان نمایش عمومی آن را رعایت کردم – باید بدون اینکه درگیر اخبار و اطلاعاتی که می شنوید فیلم را بدون قضاوت دیده باشید.
گره های داستان گاهی خوبند و گاهی شما را قانع نمی کنند. جایی حس می کنید قرار است فیلم در ستایش مرد ایرانی باشد و غیرت، تک بودن ، محبت و خانواده دوستی او را به تصویر بکشند اما در نیمه دوم قصه مرد دوم قصه ؛ سمیر- که تاکید شده شباهت ته چهره او به علی مصفا دلیل تن دادن زن به ازدواج مجدد است – بسیار مظلوم و حتی محبوب نمایانده می شود.
شاید این عمد قصه و کارگردانی باشد اما به هر حال به همین حد نیز مرد ایرانی – احمد – تخریب می شود، وقتی متوجه می شویم که او زن را چند سال پیش پس از مدتی زندگی رها کرده است. دو دختری که از ازدواج قبلی ماری باقی مانده اند اما حالا او را به شوهر جدید ترجیح می دهند شاید نه برای نقش پدری بلکه به عنوان یک واسطه که آمده همزمان با دادن رضایت طلاق مرد جدید را از زندگی مادرشان بیرون کند و یا حداقل او را کمی از آنها دور نگه دارد.
زنی که تا این حد در زندگی مشترک نابسامان است در کنار یک مرد آرام و مهربان ایرانیِ کم طاقت از زندگی در فرنگ و در کنار سمیر ، مردی که با وجود داشتن زن و کار خوب با او ارتباط داشته ، مثلثی گنگ هستند و یک قصه بسیار خاص را مقابل ما قرار می دهد که در انتهایش ممکن است بگویم: واقعا این طور هم می شود؟
انتقادهای برخی منتقدین به سیاه نمایی و نمایش نمایی بسته از فرانسه زیبا و دوست داشتنی در کار اخیر فرهادی شاید کمی سختگیرانه باشد چرا که او این فیلم را برای فرانسه نساخته و حتی برای وزارت گردشگری این کشور….
بازی علی مصفا و تسلطش به زبان شاید به مراتبط از باقی هنرمندان بیشتر به چشم می آید و البته بازیگر خردسال داستان، پسر بازیگوشی که بسیار مسلط نقشش را و بار متقابل فضای احساسی داستان را به عنوان کودکی لطمه دیده از یک رابطه بی پروای خانوادگی ایفا می کند.
تیتراژ قابل تحصین است اما جایی که به سمت تصاویراصلی می رویم این تکنیک خوب ظاهران یک پرش دارد که اگر قسمتی از آن حذف نشده باشد بی شک ریتم زیبای استفاده از یک برف پاک کن برای محو کردن کلمه گذشته را که اگرچه در تضاد با داستان است، خراب می کند. عنوان بندی پایانی نیز آرام پر معنی و در اوج است. اگرچه سکانس اخر با اشک زود هنگام زن سمیر در کما چندان کمکی به شاهکار شدن این عنوان بندی نمی کند.
نکته ای که به ظرافت در این فیلم دیده می شود رعایت تمامی اصول فیلمسازی یک ایرانی در « گذشته» است. حتی حس می کنید فیلم برای اکران در ایران بسیاری از نکات را رعایت کرده! از طرف مقابل هم مخاطب از دیدن این اثر به عنوان یک کار مشترک با وجود زنان بی حجاب و نمایش برخی نکات ممنوع در سینمای ایران شوکه نمی شود. شاید برای اینکه قصه بدون هر شعاری یک زندگی عادی را – صرفه نظر از قصه و گره هایش – به تصویر می کشد. صحنه دعوای مادر و دختر و میانداری احمد، دلداری های احمد به دختر خوانده در کافه شهریار و … همه به عادی بودن و حتی عادی کردن برخی رخدادهایی که ما به آنها با حساسیت نگریسته ایم کمک می کنند. مخاطب درگیر داستان شده و برایش جالب است که انتهای ان را بکاود که سرانجام این همه به هم ریختگی چه خواهد شد. دختر ارشد ماری به عنوان نماینده سرخورده،افسرده و متلاطم جوانان امروزی شاید منفعل تر از ان عمل می کند که انتظارش را داریم.
فناپذیری عشق اگرچه دستمایه سابقه دار اصغر فرهادی در حکم خالق این اثر است اما خود او مجبور می شود که در انتهای اثرش نه بسیار عمیق ولی آن را ستایش و قبول کند.
در بین هوشمندی های فراوان فرهادی از همان آغاز مانند داستان دنده عقب گرفتن و بازگشت به عقب که یک تصادف ساده اما معنا دار را به پیش می کشد اما بازهم در داستانش چراهایی را می کاویم که برای آنها دلیلی نمی یابیم. دلیل آمدن احمد و ازدواج با زنی که دو فرزند دارد و دلیل رفتنش، دلیل نتیجه گیری از رفتارهای زنش که به او اجازه می داد به رابطه ای دیگر دست بزند.
تکلیف نوزاد ناخواسته ای که با بازگشت زن از مرگ نوید حل گره داستان و نجات دختران ماری را می دهد چه می شود؟
دلیلی ماندن احمد از نیمه دوم داستان که میانداری دعوای مادر و دختر را کرده به قول مرد رغیب – سمیر- دیگر معنایی ندارد و پاسخ احمد که گویا لجبازی با اوست بیننده را قانع نمی کند.
بعد از سه ازدواج ماری پس از احمد چگونه او آنقدر بی خبر است و چگونه زندگی این گونه طی شده که هنوز وسایلش برای بردن آماده است.
آیا زن در شرایطی که با موضوع خودکشی زن مرد محبوبش و نافرمانی های دخترانش دست به گریبان است آنقدر حوصله و انگیزه دارد که احمد را به خانه می برد تا هم به گفته خود احمد از او انتقام بگیرد و هم هر دو مرد را با هم رو در رو کند.
احمد که ظاهرا خود را راضی کرده برای طلاق بیاید چه راحت می پذیرد در این خانه پر حاشیه بماند و دختری که فرزند او نیست را – که اگر تعلقی به او داشت باید ردی از ان دیده می شد- به یکباره پدرانه حمایت کند.
شناسنامه:
le passe
کارگردان: اصغر فرهادی
نویسنده : اصغر فرهادی ، معصومه لاهیجی
بازیگران: علی مصفا Bérénice Bejo, Tahar Rahim,
خلاصه داستان :
مردی ایرانی که برای ثبت طلاق رسمی همسر فرانسوی اش باز گشته در مواجه با دختران وی و زندگی جدیدی که در شرف شکل گیری است مجبور به واکنش و حضور می شود و ….
مهربانی های شما