فرش قرمز زیر پایی یک آواره
چند خطی پس از تماشای فرش قرمز رضا عطاران:
فرش قرمز را کمی دیر دیدم. بر خلاف آنچه که شنیدم و خواندم انتظار فیلم خاصی را نداشتم. تنها خواستم تا کنجکاوی هایم برای حضور رضا عطاران بر رد کارپت کن مرتفع شود.
پرچم ایران آغاز و پایان این فیلم را می بندد و تکلیف پیام فیلم مشخص است. فیلم قرار است به هنروران عشق فیلمی تقدیم شود که اگرچه دیوانه وار سودای سینما و معروفیت جهانی دارند اما خانه اول و آخر خود را در وطن می بینند.
این بود کل ماجرا! بله! باقی یک سفر تفریحی عوامل فیلم است به فرانسه و کمی چاشنی هایی که رضا عطاران را همانند کارهای قبلش یک بازیگر کمیک معرفی نمی کند.
تناقض های هنرور دلداده اسپیلبرگ داستان هم مشخص نیست که تعمدی است یا نقص فیلم است.
او با دختر جوان داخل مترو گپ می زند اما دست نمی دهد اما مزاحم دختر جوان مقابل پانسیونش می شود و از نامزد او کتک می خورد. جایی هم پیام می دهد که :«کی گفته اینجا همه بی غیرت اند؟ همه جای دنیا غیرت هست.»
یکسری تکه های به هم نچسب را بی ترتیب که مرور کنیم کمی فیلم برایتان غیر قابل هضم می شود: او از هم وطنش نارو می خورد، هم وطنی که خیلی عجب و دیر جیبش را خالی می کند ، بدون داشتن دعوت نامه و بلیط راهی غربت شده و حتی یکبار هم به سفارت ایران یا مراکز فارسی زبان ایرانی سری نمی زند، کت شلوار و پاپیون غرض کرده اما نه زبان می داند و …
از همه مهم تر او را بسیار ساده لوح می بینیم که با دو سه برگ کاغذ طرح به زبان فارسی بخواهد پیشنهاد یک فیلم به اسپیلبرگ و وودی آلن بدهد.
تمام این ها یک طرف، مشخص نیست چرا برخی منتقدین آنچانان از غربگرایی فیلم انتقاد می کنند که گویی این اثر بسیار قوی و موشکافانه در حال تشویق تمام و کمال سینمایی غرب و فرهنگ آنهاست. در حالی که شاید بشود این سی دی این فیلم را عصر یک روز دلگیر جمعه یکبار دید و آخرش گفت : ای بابا!
تکه هایی چون شناخت ایران با بمب اتمی! و واکنش نماینده ایران با چند نه ساده و دست کشیدن به محاسن و تکذیب ذهنیت طرف مقابل،تاکید بر بازیگر ایرانی بودن ،بودن اصغر فرهادی به عنوان نماینده ایران در آن جشنواره و روبرو نشدن با او حتی برای گرفتن یک امضاء، گویی او دست نیافتنی تر از بازیگرانی است که عطاران آنها را سر کار می گذارد و …. تکه هایی از داستان هستند که مشخص نیست چه کمکی به روایت آن دارند.
رضا عطاران در مقام نویسنده و کارگردان شاید کار نویی را در کارنامه خود رقم زده باشد و گاهی در برخی سکانس ها قوی جلوه کرده باشد اما داستان آنچانان کشش و گیرایی لازم را برای یک سینمایی قوی از خود نشان نمی دهد.
از تصویر های شطرنجی بانوان بی حجاب و نماهایی کم سلیقه از معماری شهری و فرهنگ مردمان آن دیار که بگذیرم فرش قرمز شاید مانند خیلی از قصه های دیگر سینمای هول هولی ما محصول یک سفر تفریحی به کن بوده که با هر چه پیش آید خوش آید عوامل به سر منزل اکران رسیده است.
مهربانی های شما